درباره ی کتاب نشان سرخ دلیری
هنری فلمینگ که به دلایل تاریخی جنگ را آرمانی از دست رفته میداند، اعتقاد دارد که وقوع این قبیل جنگها دیگر ناممکن است، زیرا انسانها متمدنتر و ترسوتر شدهاند. تعالیم دینی و اجتماعی نیز انسانها را از اینکه مانند حیوانات درنده به جان هم بیفتند، منع میکنند. هنری شایعات بسیاری دربارهی جنگ شنیده اما حالا تمام شایعههایی که شنیده است به حقیقت میپیوندد.
او هنگام فرار به جنگل عدهای از نیروهای زخمی و آسیب دیده را مییابد و متوجه میشود گردانی که در آن مشغول به جنگ بود، نبرد را پیروز شده است. احساس عذاب وجدان وجودش را فرا میگیرد. بنابراین او ناچار به ترک افکار ذهنی و خیالبافانه میشود و به گردان خود برمیگردد. او در گردان هنگام درگیری با متصدی توپ جنگی، سرش زخمی میشود.
زمانی که هنری فلمینگ به استراحتگاه سربازان برمیگردد، سایر سربازان فکر میکنند که زخم روی سرش به دلیل خراش گلولهای است که در طول جنگ از آن استفاده شده. هنری در میان نیروهای دیگر به ناتوانی و ضعف شناخته میشود و افسر جنگ به راحتی او را «چاله کن» مینامد اما در ادامه داستان میبینید که با ارادهای مصمم به ایفای نقش تاریخی و قهرمانانۀ خود در این جنگ میپردازد و با ایثار خون نشان سرخ دلیری را دریافت کرده و بر سینه میآویزد و…
قهرمان داستان نشان سرخ دلیری
هنری فلمینگ، قهرمان این داستان نشان سرخ دلیری، جوانی جویای نام است که برای کسب افتخار ، چشم خود را به اشک ها و ناله های مادر می بندد و راهی میدان جنگ می ود اما در همان ابتدای راه در می یابد که مسیر های اشتباهی را در پیش گرفته است. حالا در میان جهنمی از آتش و گلوله ، نه راه پس می داند و نه راه پیش. برخلاف قصه های جنگ ، نویسنده ی این کتاب در پی خلق قهرمان جنگی نیست. قهرمان او یک جوان بزدل است که همچون گربه ای در کوچه بن بست دندان هایش را نشان سگ می دهد. اهمیت کتاب نشان سرخ دلیری در توصیف های دقیق و بی پرده از واقعیت های میدان جنگ است.
بخشی از کتاب نشان سرخ دلیری
لایه ای از مه غلیظ از سطح زمین سرد در حال بالا اومدن بود. طلوع آفتاب، اردو گاهی از سربازان ارتش فدرال را برروی تپه ها عیان ساخت . آن ها در طول شب گذشته مشعل های آتش دشمن را در دوردست دیده بودند و امید آن می رفت که امروز وارد عمل شوند.
سرباز قد بلندی که برای شستن پیراهنش به کنار رودخانه رفته بود، موقع برگشتن ، آن را مثل پرچم در هوا تکان داد و به هم رزمانش گفت : « همین الان با خبر شدم که فردا مطمئنا حرکت می کنیم . قراره بریم بالای رودخونه و از یه راه میان بر ، دشمن را از پشت غافلگیر کنیم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.